مامان خیلی گرفتار
سلام گل نازنینم خییییییلی وقته نیومدم اینجا.دلم واقعاتنگ شده بود برای خاطره نوشتن. اما اگربخوام یه مختصری بگم ازاین مدت،بازم طومارمیشه. اول ازهمه اینکه ماه مبارک بود ومنم شدیدامشغول درس. شبهاتاصبح ازخواب شما وداداشی نهایت استفاده رو بردم برای مطالعه و چه حس خوبی بود شب بیداری رمضانی شبهای قدر هم شکرخدا عالی بود وشمانهایت همکاری رو باهام کردی. بعد ماه مبارک هم آماده سفربه یزد هم برای امتحان وهم بازدیداقوام. پنج روز یزدبودیم و خداروصدهاهزاربارشکرشمادوتافرشته اذیت نکردین وششمین ترم درسی منم بخوبی تموم شدتااعلام نتایج بشه ببینم چیکارکردم. بعدبازگشت ازیزدهم طبق معمول همیشه بعدامتحانات،خونه تکونی کردیم...
نویسنده :
مامان عفیفه
12:52